
انجیل کامیابی
آرمان رشدی
مسیحیت غلاطیه: مسیحیتی “نوین”
هشدار پولس در مورد “انجیلی دیگر”
پولس رسول در رسالهاش به مسیحیان غلاطیه هشدار بسیار عجیبی به ایشان میدهد؛ میفرماید: “در شگفتم که شما بدین زودی از آن که شما را بهواسطه فیض مسیح فرا خوانده است رویگردان شده، بهسوی ’انجیلی دیگر‘ میروید. البته ’انجیلی دیگر‘ وجود ندارد، اما کسانی هستند که فکر شما را مغشوش میسازند و بر آنند که انجیل مسیح را تحریف کنند. اما حتی اگر ما یا فرشتهای از آسمان، انجیلی غیر از آنچه ما به شما بشارت دادیم موعظه کند، ملعون باد! چنانکه پیشتر گفتیم، اکنون باز میگویم: اگر کسی انجیلی غیر از آنچه پذیرفتید به شما موعظه کند، ملعون باد!” (غلاطیان 1: 6-9، ترجمه هزاره نو
پولس رسول در باره چه سخن میگوید؟ منظور او از “انجیلی دیگر” چیست؟ آیا منظورش کتاب انجیل است؟ پاسخ به این سؤال میتواند درک ما را از مشخصات و ریشه این “مسیحیت نوین” دقیقتر و عمیقتر سازد.
غلاطیه در شمال مرکزی ترکیه امروزی واقع بود. این ناحیه گویا یکی از اولین مناطقی بود که پولس مسیحیت را در آنجا ترویج کرده بود. اما اینک او شنیده بود که مسیحیان غلاطیه از پیام و تعلیمی که او به ایشان اعلام داشته بود (یعنی همان چیزی که آن را ’انجیل‘ میخوانَد)، منحرف شدهاند؛ از آنجا که این پیام و تعلیم (یا انجیل) مستقیماً به موضوع رستگاری ابدی ایشان مربوط میشد، طبیعی بود که هر نوع انحرافی در آن، بر نجات و رستگاری ایشان تأثیر میگذاشت. همین امر بود که پولس را عمیقاً نگران ساخت و او را بر آن داشت تا دست به نگارش این نامه بزند و ایشان را به بازگشت به پیام و تعلیم اولیه فرا خواند.
ویژگی مسیحیتِ نوین در غلاطیه
اما “انجیل” پولس چه بود و این “انجیل دیگر” چه؟ پولس به مسیحیان غلاطیه تعلیم داده بود که نجات و رستگاری انسان فقط بهواسطه ایمان به مسیح میسر میشود، نه انجام مناسک و آیینهای شرعی دین یهود، نظیر ختنه. اما عدهای از یهودیانی که در فلسطین به مسیحیت گرویده و هنوز وابستگی خود را به دین یهود حفظ کرده بودند و مسیحیت را دنباله طبیعی این دین میدانستند، به غلاطیه آمده و به مسیحیانِ آنجا تعلیم داده بودند که برای کسب رستگاری و مسیحی بودن، میبایست مناسک و شرعیات یهود، خاصه حکم ختنه را حفظ و رعایت کنند.
لذا پولس با نهایت غیرت، برای مبارزه با این تعلیم نادرست کمر همت میبندد و با شجاعت اعلام میدارد: “هیچ بشری از راه انجام اعمال شریعت پارسا شمرده نمیشود” (غلاطیان 2: 16). همین مبارزه بود که نهایتاً موجب بازداشتش در اورشلیم و حبسی طولانی گردید. اگر او آن روز چنین مبارزهای را آغاز نمیکرد و اینچنین سخت حقیقت را مورد تأکید قرار نمیداد، امروزه همه ما مسیحیان مکلف میبودیم آیینها و شرعیات یهود را همچون فرایض دینی خود انجام دهیم.
اما اشکال این “انجیل دیگر” چه بود؟ چه ایرادی داشت که مسیحیان غیریهودی جهت نیل به رستگاری، آیینها و تشریفات نمادین و ظاهری دین یهود را نیز حفظ کنند؟
“انجیلی” که پولس به آن موعظه میکرد، اعلام میداشت که برای نیل به رستگاری، فقط باید به عیسی مسیح “ایمان” آورد، ایمانی که مستلزم اطاعتی قلبی و صمیمی از خدا بود. چنین ایمانی میبایست قطعاً چنین ثمراتی پدید آورد: “محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی، و خویشتنداری” (غلاطیان 5: 32 و 33). پولس مردم را به “دینی” نوین فرا نمیخواند، بلکه به “رابطهای” نوین با خدا که روح و روان شخص را آنچنان دگرگون میساخت که اعمال و رفتارش نیز تغییر یابد. و این امر سادهای نبود. برخورداری از صبر و بردباری و مهربانی و وفاداری و تواضع و خصوصاً خویشتنداری، کاری سهل نبود. پرهیز از “بیعفتی،… دشمنی، ستیزهجویی، رشک، خشم، جاهطلبی، نفاق،… حسد،… عیاشی” کاری سهل نبود (غلاطیان 5: 19 و 21). پیامی که پولس بدان موعظه میکرد، پیام “صلیب” بود. پولس اعلام میداشت که مسیحی بودن را راهی جز مصلوب شدن با عیسی متصور نیست. راه عیسی راه و روش صلیب است و تحمل ننگ و زحمت و انکار نفس. پولس نیز خود این راهِ دشوار را میپیمود؛ او فرمود: “با مسیح مصلوب شدهام و دیگر من نیستم که زندگی میکنم، بلکه مسیح است که در من زندگی میکند” (غلاطیان 2: 20).
اما “انجیل” نوینی که مسیحیان غلاطیه بدان توسل جسته بودند، انجیلی ارزان بود، انجیل امتیازات و احترامات دنیوی بود، امتیاز و احترامی که ناشی میشد از تبعیت و همرنگی با مذهبی ظاهری و سطحی که مورد تأئید و حمایت حکومت غاصب روم نیز بود. مسیحیان قرن اول کافی بود خود را فقط شاخهای از دین یهود معرفی کنند تا از تمام “مواهب” و “امتیازات” اجتماعی و حکومتی برخوردار شوند. اما پولس چنین “انجیلی” را موعظه نمیکرد، انجیلی که برکات و مواهب و امتیازات و افتخارات دنیوی بههمراه میآورد. “انجیل” او انجیل صلیب بود. پیام او پیام “در تنگ” و “راه سخت” بود (متی 7: 13 و 14). او چه زیبا فرمود: “ای برادران، اگر من هنوز ختنه را موعظه میکردم، چرا دیگر آزار میدیدم؟ زیرا در آن صورت، ناخوشایندی صلیب از میان میرفت” (غلاطیان 5: 11).
“مسیحیت نوین” در روزگار ما
جای بسی شگفتی است که همین “انجیل ارزان”، انجیل مواهب و امتیازات دنیایی، در روزگار ما نیز سر بر آورده است. نه فقط سر بر آورده است، بلکه فراگیر نیز شده است، بهگونهای که پیروان فریبخورده آن میپندارند که انجیلی جز این نیست و مسیحیت همیشه همین بوده، خاصه در روزگار رسولان! این نوع جدید از مسیحیت، خود را مسیحیت اصیل قلمداد میکند و سایر مسیحیان را “در خواب” میداند. چنان سخن میگوید که گویی پیامش اصیلترین پیام مسیحیت است. ویژگی “مسیحیت نوینِ” غلاطیه را بهطور خلاصه از نظر گذراندیم. اما ویژگیهای “مسیحیت نوین” عصر ما چیست؟
ویژگیهای “مسیحیت نوین” در روزگار ما
پیام “مسیحیت نوین” روزگار ما با پیام مسیحیت غلاطیه چندان تفاوتی ندارد؛ این مسیحیت نیز وعده “امتیازات و مواهب دنیایی” میدهد، همانگونه که در غلاطیه رایج بود. ویژگی بارز این نوع جدید از مسیحیت این است که برای ایمانِ شخص اهمیت و نقشی بسیار مهمتر از خودِ خدا قائل میشود. طبق این نوع مسیحیت، اگر “ایمان” داشته باشید، میتوانید به هر چه که میخواهید دست بیابید. میگوید: کافی است که فقط ایمان داشته باشید تا
خدا تمامی بیماریهایتان را شفا دهد؛
هیچگاه بیمار نشوید؛
خدا هر موهبت و هر برکتی را در اختیارتان قرار دهد تا در رفاه و آسایش کامل بهسر ببرید؛
پاسخ مثبت به تکتک دعاهایتان امری تضمینی گردد؛
قدرت کامل برای انجام معجزات و کارهای خارقالعاده داشته باشید؛
با “اعتراف مثبت” و “تفکر مثبت”، هر مشکلی حل شود؛
به نام مسیح، هر مشکلتان حل شود و از تمامی مشکلات بهدور باشید؛
بر اساس دعای “ما” هر مشکل و هر گرهای در زندگیتان گشوده شود و هر مرضی شفا یابد؛
همیشه شاد و خندان باشید و از فرط شادی، هر دم جست و خیز کنید؛
خدا دائماً با شما سخن گوید و هر لحظه در هر امری شما را هدایت کند، تو گویی با تلفن همراه با انسان سخن میگوید.
بهطور مطلق بر گناه پیروز باشید و “مافوق” گناه زندگی کنید و هیچ ضعف روحانی نداشته باشید؛
و خلاصه اینکه “سوپرمن” شوید!
میگویند: وقتی چیزی را در دعا از خدا میطلبید، ایمان داشته باشید که “آن را یافتهاید، و از آن شما خواهد بود” (مرقس 11: 24). به همین سبب، وقتی برای چیزی دعا کردید، شک نکنید؛ یقین داشته باشید که آن را یافتهاید. میگویند: “با ایمان بپذیر!” میگویند: “وقتی دعا کردید، نگاه نکنید که مشکل یا بیماری هنوز سر جای خود هست؛ با ایمان بپذیرید که مشکل یا بیماری برطرف شده، حتی اگر از نظر ظاهری یا فیزیکی آن مشکل هنوز سر جای خود باشد!” میگویند: “با ایمان و با دل بپذیر، نه با عقل!” میگویند: “عقل، جسمانی است؛ عقل و فکرتان را پر نکنید؛ دل و روحتان را پر کنید!” میگویند: “مسیح در راه ما رنج و زحمت کشید تا رنج و زحمت ما را بر دارد؛ اینک ما میتوانیم با ایمان در پیروزی او شریک شویم!”
این است پیام “مسیحیت نوینِ” روزگار ما. هر چیزی به شرط ایمان ممکن است. تأکید بر روی نفْسِ ایمان است نه بر خدایی که طبق اراده و رحمت خود عمل میکند. گویی خدا تابع ایمان ما است.
درضمن، طبق این پیام، خدا نه فقط از ما چیزی نمیطلبد، بلکه آنقدر در اشتیاق بازگشت ما بهسوی خود بهسر میبرد که بدون توجه به کیفیت زندگی مسیحی ما، تمام امتیازات و مواهب را در اختیار ما قرار میدهد تا بلکه ما را نزد خود نگاه دارد! مسیحیت نوین، مسیحیت “تندرستی، و کامیابی” مطلق است. کافی است ایمان داشته باشید تا همیشه پیروز و تندرست و کامیاب باشید. شعار این مسیحیت بر این آیه استوار است: “اما خدا را سپاس که همواره ما را در مسیح، در موکب ظفر خود میبرد” (دوم قرنتیان 2: 14).
حتماً خواهید گفت: “مگر جز این است؛ به ما همین را تعلیم دادهاند.” آری، میدانم! و مشکل درست همین است! این دسته از واعظان و معلمان طوری تعلیم میدهند که گویی ادعایشان منطبق است درست با پیام اصیل مسیح و مسیحیت. این است و جز این نیست!
اما آیا کتابمقدس انجیلِ “تندرستی، و کامیابی” مطلق به شرط ایمان را تعلیم میدهد؟
ایمان به خدا یا ایمان به “ایمان”؟!
“مسیحیت نوین” که مورد اشاره ما است، بهدرستی به نهضت “کلام ایمان” (Word of Faith)مشهور شده است. در این نهضت، بهجای اینکه خدا در کانون اندیشه و زندگی فرد مسیحی قرار گیرد، “ایمان” او در کانون قرار دارد. گویی شخصی عاشق بهجای توجه به محبوب خود، به وسیله ارتباطی خود با او توجه کند و بر آن متمرکز شود (یعنی به وسایلی نظیر خودرو، تلفن، و غیره). در این مرام نوین، آنقدر بر ایمان تأکید میشود که خدا از صحنه بیرون میرود، خدایی که یگانه تحققبخشنده معجزات و عطاکننده مواهب است، گویی فراهمکننده اینها میزان ایمان خودِ شخص است، نه خدا.
در این مرام، ایمان بهمنزله یک فرمول جادویی است. کنِت هِیگِن K. Hagin)، 1917-2003) یکی از سردمداران برجسته این نهضت مدعی است که عیسی در رؤیا بر او ظاهر شده و چنین گفته است: “اگر کسی در هر جا این چهار گام را بردارد یا این چهار اصل را بهکار گیرد، همواره هر چه را که از من یا از خدای پدر بخواهد دریافت خواهد داشت. با این چهار گام، تو چک سفید الهی را در دست داری!” این چهار گام طبق ادعای هِیگن عبارت است از 1) خواسته خود را بیان کن؛ 2) آن را انجام ده؛ 3) آن را دریافت کن؛ 4) در باره آن سخن بگو[2].
طبق تعالیم این مرام، همانگونه که قانون جاذبه زمین بر عالم مادی حاکم است، “قانون ایمان” نیز بر عالم روحانی حکمفرما میباشد. از آنجا که قانون ایمان امری غیرشخصی است، مانند قانون جاذبه زمین، هر کس آن را بهکار گیرد، عمل میکند، صرفنظر از اینکه رابطهاش با مسیح چگونه باشد. میگویند همانطور که شخص با بردن نام عیسی میتواند نجات یابد (رومیان 10: 10)، به همان شکل نیز میتواند با ایمان هر چه میطلبد دریافت کند، شفا، کامیابی، کار، اتومبیل، خانه، پول، هر چه که نیاز داشته باشد. فقط کافی است که “ایمان” داشته باشید. حتی بیایمانان نیز اگر این فرمولها یا گامها را بهکار گیرد، به خواسته خود خواهد رسید!
اما باید این ایمان را “اعتراف” کرد؛ باید آن را “بیان” داشت. به همین سبب است که این مرام را “کلام ایمان” نامیدهاند. کنیون، یکی از پیشگامان این مرام، گفته است: “هر چه را که اعتراف کنم، به دست میآورم”. هیگن نیز میگوید: “ایمان و اعتقاد ما نتیجه تفکر ما است. اگر تفکرمان نادرست باشد، ایمان و اعتقادمان نیز نادرست خواهد بود؛ و اگر ایمانمان نادرست باشد، اعترافمان نیز نادرست خواهد بود”. هر چه بیشتر اعتراف مثبت کنیم، در ایمان بیشتر رشد میکنیم. به گفته یکی از مروجین این مرام، “دیر یا زود تبدیل به همان چیزی میشویم که اعتراف میکنیم. آنچه بگویید، همان را دریافت خواهید داشت.” برای مروجین این مرام، اعتراف یا کلام ایمان قدرت خلاقه دارد، همانطور که کلام خدا بههنگام آفرینش جهان، قدرت خلاقه داشت (پیدایش 1: 3).
اما آیا چنین است؟ آیا مقصود عیسی همین بود وقتی که فرمود “برای کسی که ایمان دارد، همه چیز ممکن است” (مرقس 9: 23)؟ آیا مروجین این “مسیحیت نوین” این مقوله را درست درک کردهاند، یا اینکه باید این قبیل آیات را در پرتو سایر آیاتی که در این زمینه آمده است، درک کرد؟ آیا ایماندار به شرط برخورداری از ایمان، همه چیز را از خدا دریافت خواهد داشت؟ یا اینکه اراده متعال خدا در اعطای مواهب به بشر نقشی تعیینکننده دارد؟ آیا ایمان کلید جادویی است؟ آیا ایمان بهسان وردی است که هر چیز را برای ایماندار امکانپذیر میسازد؟ آیا ایماندار به شرط داشتن ایمان، از قدرت و شفا و پیروزی و کامیابی و… بیقید و شرط برخوردار خواهد شد؟
برای آنکه به پاسخ این سؤالات دست یابیم، بهتر است موضوع و مقوله ایمان را در عرصه موارد مختلف بررسی کنیم. بدین معنی که ببینیم کتابمقدس در خصوص کاربرد ایمان در زمینههای دعا یا شفا یا کامیابی چه میگوید. نخست به مقوله تأثیر ایمان بر مسأله پاسخ به دعاها خواهیم پرداخت.
“ایمان” و مسأله پاسخ به دعاها
همانطور که گفتیم، مسیحیت نوین به پیروان خود چنین وعدهای میدهد: «اگر با ایمان دعا کنید، خدا هر چه بخواهید به شما خواهد داد! فقط کافی است که با ایمان دعا کنید! این وعده خداست!” شنوندگان نیز وقتی گرفتار مشکلات میشوند، با ایمانی خالص دعا میکنند؛ گاه خواستهشان بر آورده میشود، گاه نیز نمیشود. وقتی بر آورده نمیشود، به این نتیجه میرسند که یا ایمانشان کافی نبوده یا اینکه گناهی در زندگیشان بوده که خدا خواستهشان را بر آورده نساخته است. این نتیجهگیری در مواقعی ممکن است درست باشد؛ اما بحث ما در این مقاله، در باره موانع دعا نیست، بلکه در باره این است که آیا اساساً خدا “وعده” داده است که هر چه در دعا با ایمان بخواهیم، به ما “بدهد” یا نه؟
دو دسته آیات در کتابمقدس
دسته اول
واعظینی که تعلیم میدهند که خدا “وعده” داده که هر چه در دعا از او بخواهند، به ایشان “بدهد”، گفته خود را بر دستهای از آیات بنا میکنند که ذیلاً به ذکر چند نمونه از آنها میپردازیم.
فرمایشهای خداوند ما عیسی مسیح در فصلهای 14 تا 16 انجیل یوحنا که یک نمونه از آنها را در اینجا نقل میکنیم. عیسی فرمود: “آمین، آمین، به شما میگویم، هر چه از پدر به نام من بخواهید، آن را به شما خواهــد داد. تاکنون به نام مـن چیزی نخواستهایـد؛ بخواهید تا بیابید و شادیتان کامــل گردد” (یـوحنا 16: 23-24). مسیح در موعظه بالای کوه فرمود: “بخواهید که به شما داده خواهد شد” (متی 7: 7). در ماجرای خشک شدن درخت انجیر، عیسی به شاگردانش فرمود: “هر آنچه در دعا درخواست کنید، ایمان داشته باشید که آن را یافتهاید، و از آن شما خواهد بود” (مرقس 11 :24). یعقوب رسول نیز میفرماید: “دعای مرد پارسا قدرت دارد و بسیار اثربخش است” (یعقوب 5: 16).
دسته دوم
اما در کتابمقدس، دسته دیگری از آیات هست که باید به آنها نیز توجه داشت. در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
عیسی مسیح در یوحنا 15: 7 به شاگردانش فرمود: “اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، هر آنچه میخواهید، درخواست کنید که برآورده خواهد شد.” مسیح در اینجا برای پاسخ به دعاها شرطی قائل میشود. خداوند ما عیسی در باغ جتسیمانی دعا فرمود تا چنانچه “اراده پدر باشد”، “آن جام” از او بگذرد. اما پدر به او پاسخ منفی داد. اراده خدای پدر چیز دیگری بود. پاسخ دعای عیسی منفی بود. پولس رسول “3 بار” دعا کرد تا خداوند عیسی آن “خار در جسم” او را بر دارد. اما پاسخ خداوند به او منفی بود. اراده خداوند چیز دیگری بود، حتی اگر برای پولس دردناک مینمود (دوم قرنتیان 12: 1-10). سموئیل نبی نیز برای برکت و بازگشت شاؤل پادشاه دعا کرد، اما خدا فرمود تا دیگر در این مورد دعا نکند چون شاؤل را رد کرده است (اول سموئیل 16: 1). تجربه مسیحیان مقدس نیز چه در طول تاریخ کلیسا و چه امروزه، نشان میدهد که خدا همیشه خواسته ما را آنطور که ما میخواهیم و آن زمان که ما میخواهیم به ما نمیدهد.
تناقض ؟
در نگاه اول ممکن است این آیات متناقض بهنظر برسند. اما چنین نیست. مسأله در اینجاست که مقصود کلام خدا را در دسته نخست آیات باید درست درک کرد.
برای درک درست آیات کتابمقدس در خصوص یک آموزه، لازم است آنها را با سایر آیات و بخشهای کتابمقدس محک زد و در آخر نتیجهای فراگیر و کلی گرفت. نمیتوان به یک دسته از آیات چسبید و آیات دیگر مربوط به همان موضوع را نادیده گرفت.
وقتی آیات دسته اول را در پرتوِ آیات دسته دوم و سایر اشارات موجود در کتابمقدس بررسی میکنیم، پی میبریم که خدا وعده نداده که ما “هر چه دلمان” میخواهد به ما بدهد. دعای با ایمان چراغ جادوی علاءالدین نیست که هر چه “ما” هوس کنیم، به ما بدهد.
خدا قطعاً به هر دعایی جواب میدهد، اما طبق صلاحدید خودش، به آن شکلی که خودش مناسب میداند، و در آن زمانی که خودش مناسب میداند.
نه به خواهش من، بلکه به اراده تو
خدا آن چیزهایی را به ما میدهد که “مطابق ارادهاش” باشد. و اراده خدا را آنانی میدانند که به او نزدیکند و صدای ضربان قلب او را میشنوند. ایمان در این میان، وسیلهای است برای درک اراده خدا. این گونه افراد آنقدر فروتن میشوند که در واقع چیزی جز خواست خدا نمیخواهند. پس طبیعی است که هر چه بخواهند، خواهد شد چون هر چه میخواهند همان است که خدا میخواهد! آیا من و شما از خداوند متبارکمان عیسی مسیح روحانیتریم که در دعا گفت: “نه به خواست من، بلکه به اراده تو” (متی 26: 39)؟
خدا قطعاً به هر دعایی پاسخ میدهد، اما…
از نمونههایی که در دسته دوم از آیات ذکر کردیم، بهروشنی استنباط میشود که “هر دعایی حتماً پاسخ دارد”. توجه بفرمایید که گفتیم “پاسخ دارد”، و نگفتیم که “پاسخ مثبت دارد”.
خدا قطعاً به هر دعایی که با ایمان بهحضور او آورده شود، پاسخ میدهد. اما پاسخ او میتواند سه حالت داشته باشد:
اگر خواست ما با اراده او یکی باشد، پاسخ او مثبت خواهد بود و خواسته ما را برآورده خواهد ساخت.
اگر خواست ما با اراده او یکی نباشد، پاسخ او منفی خواهد بود، زیرا ممکن است درخواست ما به ضرر ما باشد، یا برخلاف اراده او. در اینصورت او قطعاً چیز بهتری را برای ما در نظر دارد.
گاه نیز پاسخ خدا این است: “الان نه! بعداً!” در این مورد، خواست ما مطابق اراده او هست، اما شاید زمان مناسبش فرا نرسیده است. در این قبیل موارد، باید مشکلات را تحمل کرد و صبر را آموخت. برای چنین مواردی است که خداوند مبارک ما مسیح فرمود که باید در دعا اصرار بورزیم (لوقا 18: 1-8).
اراده تو… بر زمین نیز کرده شود
پس اگر میخواهیم با ایمان، پاسخ دعاهایمان را دریافت داریم، باید که “طریقهای خدا” را بیاموزیم؛ باید که اراده خدا را درک کنیم و در مسیر آن گام برداریم؛ باید که آماده باشیم اراده خدا را بپذیریم.
از این رو است که هر گاه دعا میکنیم باید به یاد آوریم که خداوند ما مسیح به ما آموخت که «اینچین» دعا کنیم: «اراده تو چنانکه در آسمان بهانجام میرسد، بر زمین نیز بهانجام برسد.” افسوس که این تعلیم مقدس را چقدر از یاد میبریم! لذا باید بیاموزیم که در مقابل خدا فروتن باشیم. چه زیباست که در مقابل خدا “گردنفرازی” نکنیم و نپنداریم که ایمان ما بدون توجه به اراده او قادر به تحقق هر چیزی است که ما میخواهیم. ما باید مطیع خواست او باشیم، حتی اگر برایمان در این زندگی دردناک باشد. در ملکوت خدا، مکتبی مؤثرتر از مکتب مشکلات نیست. خدا وعده زندگی راحت به ما نداده است.
به خدا «امر و نهی نکنیم». گاه میشنویم که میگویند: “ما در مسیح ’فرزندان‘ خدا هستیم، پس میتوانیم خواستهمان را با ایمان و با جرأت از ’بابا‘ بخواهیم. این مطابق کلام خداست!” درست است، مطابق کلام خداست! اما فراموش نکنیم که در دورهای که کتابمقدس نوشته میشد، برخلاف روزگار ما، پدر و مادرها حرمتی داشتند و فرزندان یاغی و سرکش نبودند. حتماً از پدر و مادر خودمان شنیدهایم که چطور به والدین خود احترام میگذاشتند و جرأت سرکشی نداشتند. حتی تا 50 سال پیش هم هیچ فرزندی اجازه نداشت به پدر و مادرش امر و نهی کند. این بازیها را غربیها در دهههای اخیر رواج دادهاند. اینها فکر میکنند که با خدا هم میشود اینطور رفتار کرد؛ تازه آن را به حساب کلام خدا هم میگذارند. واعظین غربی هر چه میخواهند بگویند، اما فرزندان خدا اجازه ندارند در مورد چیزی “به پدرشان خدا امر و نهی کنند”، حتی اگر ظاهراً هم خدا وعدهاش را داده باشد. گرچه همانطور که دیدیم، چنین نیست. خدا به ما هیچ بدهی ندارد!
گاه نیز شنیده میشود که میگویند: “این را خدا وعده داده است؛ باید آن را ’بطلبیم‘! این حق ماست!” شگفتا! چه گستاخی و جسارتی! کدام حق؟! از کی ما گناهکاران که فقط “محض فیض” نجات یافتهایم، صاحب حق و حقوق هم شدهایم؟! هر چه او میدهد، محض فیض رایگان خود میدهد؛ و هر چه وعده داده است، از روی رحمت بیهمتای خود داده است. اما این هیچ حق و طلبی را برای ما ایجاد نمیکند. خدا به ما هیچ بدهیای ندارد. لااقل به من که ندارد.
به یاد داشته باشیم که او “خدا” است و ما انسان؛ او متعال است و ما خاکی! راههای او راههای ما نیست. گاه او طوری عمل میکند که در “زمان حال” برای ما قابل درک نیست. پس باید به او اعتماد کنیم.
خلاصه آنکه…
باید در مقابل خدا فروتن باشیم و در مقابل اراده متعال او سر تسلیم فرود آوریم. خدا قطعاً به هر دعایی پاسخ میدهد: گاه پاسخ مثبت، گاه پاسخ منفی؛ گاه نیز پاسخ را به زمانی دیگر موکول میکند. ایمان در این میان، فقط وسیلهای است برای درک اراده خدا و نه تحمیل اراده خودمان بر او! باید که نسبت به اراده خدا هشیار باشیم و آن را بپذیریم. اگر پاسخ دعایمان منفی بود، باید برای تحمل مشکلات آماده باشیم. چیزی بهتر از مشکلات به ما صبر و شکیبایی و درس روحانی نمیآموزد.
“ایمان” و مسأله شفای بیماریها
موضوع بسیار مهم دیگری که “مسیحیت نوین” مطرح میسازد، “وعده شفای الهی” است. طبق این تعلیم، اراده خدا این است که مسیحیان هرگز بیمار نشوند و اگر هم مبتلا به مرضی شوند، با ایمان میتوانند شفای خود را از خدا دریافت کنند. این تعلیم از حدود دهه 50 قرن بیستم تحت عنوان “بیداری شفا” شدت وافر گرفت.
ادعاهای مروجین “کلام ایمان”
مسیح مرضهای ما را بر خود حمل کرد
مروجین این اعتقاد، تعلیم خود را بر آیاتی نظیر اشعیا 53: 5 و متی 8: 17 و اول پطرس 2: 24 استوار میکنند و معتقدند که خداوند عیسی، شفای جسم را نیز در کنار رستگاری ابدی بر صلیب خود فراهم ساخت. درضمن، بر اساس آیات عهدعتیق، شفای جسم را وعده الهی میپندارند (خروج 15: 26؛ تثنیه 28؛ مزمور 103: 3 و غیره). اینان معتقدند که ریشه بیماریها همانا گناه است و بیماری امری است روحانی نه جسمانی. کنیون، یکی از پیشگامان این مرام، میگوید: “درست نیست که ما بیمار شویم و در بدن خود مرض را حمل کنیم، در حالیکه خدا آنها را بر عیسی نهاد.”[3]
علت بیماری طبق ادعای نهضت “کلام ایمان”
برای یک ایماندار، بیمار شدن امری است غیرعادی. بیماری در ایمانداران، ناشی از گناه یا بیایمانی یا اعتراف منفی است. به همین سبب، پیروان این نوع مسیحیت، هر گاه که بیمار شوند، علت آن را در گناه یا ضعف ایمان خود جستجو میکنند؛ و اگر شفا نیابند، خود را گناهکارتر از پیش و بیایمانتر از پیش میپندارند. چه بسیار دیده شده که رهبران کلیساهایی که چنین تعلیمی را پذیرفتهاند، بهجای آنکه اعضای بیمار خود را تسلی و امید ببخشند، آنان را مورد توبیخ و شماتت قرار میدهند؛ و چه بسیار دیده شده که بیمارانِ مُحتضر، درست در همان لحظاتی که بیش از هر زمان دیگری به مشارکت و دلگرمی ایمانداران نیاز داشتهاند، در تنهایی و بهدور از جمع مؤمنان، به سرای باقی شتافتهاند.
“با ایمان بپذیر !!!”
طبق ادعاهای مروجین و پیروان این نوع جدید از مسیحیت، وقتی ایمانداری برای شفای خود دعا میکند، باید یقین داشته باشد که شفا یافته است (مرقس 11: 24)، حتی اگر علائم بیماری کماکان حاضر و مشهود باشد. شعار این دسته از مسیحیان این است: “شفای خود را با ایمان بپذیر! به جسم نگاه نکن! ایمان داشته باش که شفا یافتهای!”
دوستی داشتم پیرو همین نوع مسیحیت. نمیدانستم که او نیز مانند من نزدیکبین است و باید دائماً عینک به چشم داشته باشد. فقط میدیدیم که دائماً پلکهایش را باریک میکند، گویی میخواهد بهتر ببیند، کاری که هر نزدیکبینی بههنگام نداشتن عینک انجام میدهد. بعد از دو سه سال، دیدم که عینک به چشم دارد. جویای ماجرا شدم. او چون دعا کرده بود، با ایمان پذیرفته بود که شفا یافته است و عینک خود را شکسته بود، گرچه ضعف بینایی هنوز برقرار بود. سرانجام تسلیم واقعیت شد!
مخالفت با درمانهای پزشکی
درضمن، این دسته از مسیحیان مخالف با درمانهای پزشکی هستند و مراجعه به پزشک و مصرف دارو یا انجام عمل جراحی را مخالف ایمان میدانند. اینان شفای جسم را تابع همان چهار گام یا چهار اصلی میدانند که کنِت هِیگِن مدعی است که مسیح به او گفته است. با بهکار بردن این چهار گام، بیماری “باید” برطرف شود.
ماجرای پسر خردسال، وزلی پارکر، بسیار غمانگیز است. این پسر مبتلا به بیماری دیابت (بیماری قند) بود. مبشری پیرو تعلیم شفا در اثر ایمان، برای او دعا کرد و به والدینش گفت که دیگر به او انسولین تزریق نکنند. دیری نپایید که وزلی کوچک به حالت کوما فرو رفت. مبشر به والدینش گفت که به این علائم ظاهری نگاه نکنند و این حمله شریر است! والدینش نیز شفای او را با ایمان پذیرفتند. سرانجام، وزلی کوچک در 23 ماه اوت 1973 درگذشت. والدینش بهجای برگذاری مراسم تدفین، مراسم “قیام” برای او ترتیب دادند. پس از دعاهایی پرشور، وقتی وزلی زنده نشد، پدرش تقصیر را به گردن حضاری انداخت که ایمان نداشتند؛ لذا ایشان را از جلسه بیرون راند! اما وزلی هیچگاه زنده نشد! دادگاه، والدین او را به آزار فرزند و قتل غیرعمد محکوم کرد و برای هر یک پنج سال حبس تعیین نمود. سالها بعد، پدر وزلی ماجرا را در کتابی تکاندهنده بازگو کرد (We Let Our Son Die، 1980)[4].
تعلیم متعادل کتابمقدس
تفسیر نادرست از عهدعتیق
مروجین “نهضت کلام ایمان” برای اثبات ادعاهای خود در مورد وعده الهی در خصوص شفا، به آیات عهدعتیق مراجعه میکنند (قبلا چند مورد آن را ذکر کردیم). اما باید دانست که این دست از مسیحیان، متأسفانه آیات عهدعتیق را بدون درک اصول اساسی تفسیر کتابمقدس مورد تعبیر قرار میدهند. بحث در باره این اصول، متأسفانه از حوصله این مقاله خارج است و خوانندگان محترم در صورت تمایل میتوانند در این زمینه، به مقالهای به قلم نویسنده حاضر مراجعه نمایند. برخلاف تصور و برداشت پیروان “مسیحیت نوین” که تعدادشان بهعلت وعدههای ملموس و فریبنده آن روزبهروز در حال افزایش است، خدا هیچگاه “وعده شفای کامل و دائمی جسمانی” را نداده است؛ وعده قطعی او فقط شامل نجات و رستگاری ابدی انسان میگردد.
ظهور آنی شفا
دوم، “پذیرفتن با ایمان” حتی زمانی که آثار و علائم بیماری بر قرار است، در هیچ جای عهدجدید تعلیم داده نشده است. “هر بار” که عیسی شفا میبخشید، شخص بیمار بلافاصله یا در فاصله زمانی بسیار کوتاه (حداکثر چند دقیقه) نتیجه شفای خود را میدید. فقط یک مورد هست (شفای خادم یا پسر افسر رومی) که در آن، آن افسر ایمان داشت که هرچه عیسی بگوید، همان میشود. لذا عیسی نیز بر اساس ایمان او، خادم (یا پسرش) را شفا بخشید. اما شفا در همان لحظه که عیسی سخن گفت در شخص بیمار ظاهر شده بود. درضمن، نباید فراموش کرد که آن کسی که در این ماجراها شفا میبخشید، خداوند عیسی بود، نه من و تو! امیدوارم ادعا نکنیم که ما هم قدرت عیسی را داریم. اگر داریم، لطفاً مدارک مربوط به نمونههای شفاهای رایج و جاری خود را برای ما بفرستید تا ما نیز ارشاد پذیریم. اگر آن افسر به کلام صرف عیسی ایمان داشت، به این سبب بود که خبرهای موثقی در باره معجزات و آیات عیسی شنیده بود و یقین یافته بود که “این مرد” قادر است شفا بخشد. کدامیک از واعظان نهضت “کلام ایمان” مانند عیسی شفاها و آیات واقعی ظاهر ساختهاند که با مدارک معتبر قابل اثبات باشد؟ خدا امروز نیز شفا میدهد، اما نه همیشه، بلکه هر گاه خودش مصلحت بداند. شفاها در جلسات کلیسایی یا به شکل انفرادی، تحقق مییابد، اما نه همیشه! شفا هست، اما نه بهصورت مطلق!
هدف اولیه مسیح از انجام معجزات
سوم، نباید فراموش کرد که اگر عیسی شفاها و معجزات بهظهور میرساند به این سبب بود که اینها آیات یا نشانههای ظهور مسیحای موعود بود. او با انجام این معجزات، قصد داشت ثابت کند که همان مسیح موعود است. اما قرار نبود که کلیسا درست عیناً خداوند عیسی خدمت شفا را بهانجام برساند. کلیسا در تمام طول تاریخ خود، از عطیه شفا برخوردار بوده، اما هیچگاه این امر را مانند خداوند عیسی بهصورت تام و مطلق و گسترده بهانجام نرسانده است. شفا همیشه وجود داشته، اما نه بهصورت مطلق!
حال ممکن است کسی بپرسد: “پس منظور مسیح از فرمایشش در یوحنا 14: 12 چه بود که میفرماید: ’آمین، آمین، به شما میگویم، آن که به من ایمان داشته باشد، او نیز کارهایی را که من میکنم، خواهد کرد، و حتی بزرگتر از آن خواهد کرد، زیرا من نزد پدر میروم.‘” تذکری است کاملاً بهجا. رسولان او چه از نظر تعداد معجزات و گستره جغرافیایی آنها و چه از نظر بشارت انجیل در اقصا نقاط جهان، کارهایی کردند که مسیح فرصت انجامش را نداشت “زیرا که نزد پدر میرفت”. اما بر اساس شهادت کتاب اعمال رسولان، گرچه این معجزات تحقق مییافت، اما “نه همیشه” و “نه در همه جا”. در این زمینه، در قسمت بعدی (شفا در کلیسای اولیه) توضیحات کافی داده شده است. امروز هم شفاهای آشکار و واقعی صورت میگیرد، اما “نه همیشه” و “در همه جا”. من شخصاً شاهد معجزات آشکار و واقعی شفا، چه در زندگی اطرافیانم و چه در زندگی خودم بودهام. با اینحال، هرگز نمیتوانم به مردم وعده بدهم که به شرط ایمان، بهطور قطع و تضمینی شفا خواهند یافت. شفا هست، اما هر گاه که روحالقدس صلاح بداند. اشکالی که درکار مروجین “نهضت کلام ایمان” وجود دارد، این است که تحقق شفا و معجزات را بهشرط ایمان، امری تضمینی و قطعی اعلام میدارند و تعلیم میدهند که عدم تحقق آنها بهعلت بیایمانی شخص میباشد.
شفا در کلیسای اولیه
چهارم، حتی در عهد رسولان نیز همیشه و در همه جا شفا ظاهر نمیشد. این بستگی به اراده روحالقدس داشت. در بعضی از شهرها و مناطق، معجزاتی عظیم و مکرر بهظهور میرسید، در بعضی دیگر، یا تعداد معجزات کمتر بود یا اصلاً معجزهای رخ نمیداد. باید توجه داشت که روحالقدس بر حسب صلاحدید خودش این عطیهها را به رسولان و خادمین میبخشید؛ امروز نیز چنین است (عبرانیان 2: 4؛ اول قرنتیان 12: 11 و 29-30). برای مثال، پولس در شهر فیلیپی فقط یک معجزه کرد که آن هم منجر به بازداشت و حبس او شد (اعمال 16: 9-40)؛ در آتن معجزهای بهعمل نیاورد (اعمال 17: 15-34)؛ در قرنتس نیز گفته نشده که معجزهای کرده باشد (اعمال 18: 1-18)؛ اما در افسس معجزات غیرعادی از او ظاهر میشد (اعمال 19: 1-20). پولس خودش خاری در جسم داشت و سه بار برای آن دعا کرد، اما خداوند به او پاسخ منفی داد (دوم قرنتیان 12: 7-10). او بههنگام بشارت در غلاطیه، بیمار بود (غلاطیان 4: 13-15). یکی از همکاران پولس بهنام اِپافْرودیتوس، بیمار شده بود و حتی در آستانه مرگ قرار گرفته بود؛ اما پولس در حق او معجزهای انجام نداد، بلکه در اثر رحمت خدا از مرگ رهید (فیلیپیان 2: 25-27). یکی دیگر از همکاران او بهنام تْروفیموس، در شهری بهنام میلیتس بیمار شده بود و پولس او را در آنجا بیمار واگذاشت و راهی سفر شد (دوم تیموتاؤس 4: 21).
تاثیرات دنیای سقوطکرده
این را باید به یاد داشته باشیم که جسم ما هنوز در ضعف و ذلت به سر میبرد. پولس رسول در باره قیامت مردگان میفرماید: “آنچه کاشته میشود، فسادپذیر است؛ آنچه بر میخیزد، فسادناپذیر. در ذلت کاشته میشود، در جلال بر میخیزد، در ضعف کاشته میشود، در قوت بر میخیزد. بدن نفسانی کاشته میشود، بدون روحانی بر میخیزد” (اول قرنتیان 15: 42-44). نیز در باره بازگشت مسیح مینویسد: “او با نیرویی که وی را قادر میسازد تا همه چیز را به فرمان خود در آورد، بدنهای حقیر ما را تبدیل خواهد کرد تا به شکل بدن پر جلال او در آید” (فیلیپیان 3: 21). ما از گناه و عواقب آن به فیض خدا رهایی یافتهایم، اما این رهایی هنوز به کمال نرسیده است! ما شفای جسم خود را تجربه میکنیم، اما این شفا هنوز به کمال نرسیده است! کمال فقط بههنگام بازگشت خداوند پرجلال ما عیسی مسیح تحقق خواهد یافت.
ما در دنیایی سقوط کرده زندگی میکنیم. پولس رسول چه زیبا این نکته را بیان کرده، آن گاه که میفرماید: “ما میدانیم که تمام خلقت تا هماکنون از دردی همچون درد زایمان مینالد. نه تنها خلقت، بلکه خود ما نیز که از نوبر روح برخورداریم، در درون خویش ناله بر میآوریم، در همان حال که مشتاقانه در انتظار پسرخواندگی، یعنی رهایی بدنهای خویش هستیم. زیرا با همین امید نجات یافتیم” (رومیان 8: 22-24). و در جایی دیگر در همان رساله میفرماید: “من در باطن از شریعت خدا مسرورم، اما قانونی دیگر در اعضای خود میبینم که با شریعتی که ذهن من آن را میپذیرد، در ستیز است و مرا اسیر قانون گناه میسازد که در اعضای من است. آه که چه شخص نگونبختی هستم! کیست که مرا از این پیکر مرگ رهایی بخشد؟” (رومیان 7: 22-24).
“ایمان” و مسأله ثروت و کامیابی
مروجین نهضت “کلام ایمان”، علاوه بر تضمین شفا در اثر کاربرد فرمولهایی خاص، موفقیت و کامیابی و دستیابی به ثروت را نیز “حق مسلم” آنانی میداند که این فرمولها را بهکار میگیرند، یعنی کسانی که ایمان داشته باشند و اعتراف مثبت کنند. کنِت کوپلند در این خصوص مینویسد:
باید این را درک کنیم که بر هر پدیدهای در عالم هستی، قانونی حاکم است. چیزی بر حسب تصادف رخ نمیدهد. در عالم روح قوانینی هست و در عالم طبیعی نیز قوانینی هست… لازم است توجه داشته باشیم که عالم روحانی و قوانینش نیرومندتر از عالم فیزیکی و قوانینش میباشد. قوانین فیزیکی را قوانین روحانی پدید آورده است. جهان و نیروهای فیزیکی که بر آن حاکم است، با قدرت ایمان خلق شده است، یعنی با نیرویی روحانی… آنچه که باعث عمل کردنِ قوانین عالم روح میشود، همین نیروی ایمان است… همین قاعده در زمینه کامیابی نیز صدق میکند. در کلام خدا، قوانینی هست که بر امر کامیابی و موفقیت حاکم میباشد. آنچه باعث تحقق آن میشود، ایمان است… فرمولهای موفقیت در کلام خدا هر گاه بهدرستی بهکار گرفته شود، نتیجه بهبار میآورد.[5]
نهضت کلام ایمان اظهار میدارد که ایمانداران فقیر فقط خودشان مسؤول وضعیت خود میباشند، همانگونه که ایمانداران بیمار خودشان مسؤول بیماری خویشاند. ایشان اگر خدا را تکریم کنند، از فقر رهایی خواهند یافت.
به همین دلیل است که مشاهده میکنیم که واعظان برجسته غربی با اتومبیلهای آخرین مدل یا هواپیمای شخصی مسافرت میکنند. خانههایشان نیز با کاخهای ثروتمندان برابری میکند. ایشان دیگر برای “نان کفاف امروز ما” دعا نمیکنند، بلکه برای برخورداری از برترین مواهبی که فقط در اختیار ثروتمندان است.
تعالیم مسیحیت نوین یا مسیحیت “کلام ایمان” که متأسفانه بهعلت وعدههای گمراهکنندهای که به مردم میدهد، بهگونهای چشمگیر جهانگیر میشود، درست در نقطه مقابل تعالیم مسیح و رسولان او است. مسیح پیروان خود را تشویق نمود که برای خوراک و پوشاک نگران نباشند، بلکه فکر خود را متمرکز بر اشاعه ملکوت او نمایند و پدر آسمانی این نیازها را برطرف خواهد کرد (متی 6: 25-34). مسیح ما را تشویق میکند که برای نیازهای اساسی خود دعا کنیم، نه برای ثروتمند شدن (متی 6: 11)؛ او برعکس، در مورد ثروتاندوزی هشدار داد و فرمود: “بر زمین گنج میندوزید… زیرا هر جا گنج تو است، دل تو نیز آنجا خواهد بود” (متی 6: 19-21). و در جایی دیگر نیز چه زیبا فرمود که “آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید؛ برای خود کیسههایی فراهم کنید که پوسیده نشود، و گنجی پایانناپذیر در آسمان بیندوزید، جایی که نه دزد آید و نه بید زیان رساند” (لوقا 12: 33). از یاد نبریم که مولای ما عیسی جای سر نهادن نداشت!
جالب است بدانیم که یکی از خدمات خداوندْ عیسی بر روی زمین، دستگیری عملی از نیازمندان بود. او یکی از رسولان خود را تعیین فرموده بود تا به نیازهای فقر رسیدگی کند (یوحنا 12: 4-7؛ 13: 29). او “انجیل تندرستی و کامیابی” را به بیماران و فقیران موعظه نمیکرد، بلکه عملاً به درد آنها میرسید. او در عمل به فقیران کمک مالی میکرد. رسولان نیز همین کار را میکردند. مسیحیان اولیه، از همان آغاز، در پی رفع نیازهای فقیران و نیازمندان بودند. رسولان برگزیده مسیح، بهجای آنکه “انجیل تندرستی و ثروت و کامیابی” را موعظه کنند، “در عمل” به نیازمندان کمک میکردند. ایمانداران مایملک خود را میفروختند و “بهای آن را بر حسب نیاز هر کس بین همه تقسیم میکردند” (اعمال 2: 45؛ نیز ر.ش. اعمال 4: 32-37). یکی از خدمات مهم پولس، جمعآوری اعانات و صدقات برای ایمانداران فقیر بود (اعمال 11: 27-30؛ 24: 17؛ رومیان 15: 25-27). در این میان کافی است که به نقل یک بخش از رسالات پولس بسنده کنیم؛ او میفرماید: “پس چون یعقوب و پطرس و یوحنا که مشهور به ارکان بودند فیضی را که نصیب من شده بود مشاهده کردند، به من و برنابا دست رفاقت دادند و توافق شد که ما نزد غیریهودیان برویم و آنان نزد یهودیان. فقط خواستند که فقرا را به یاد داشته باشیم، که البته این بواقع کاری بود که من خود نیز مشتاق انجامش بودم” (غلاطیان 2: 9-10).
ملاحظه بفرمایید وضعیت پولس رسول با وضعیت این “بزرگْرسولانِ” قرن ما تا چه حد تفاوت دارد (دوم قرنتیان 11: 5)؛ او میفرماید:
“گویی شما هماکنون به هر آنچه میخواستید رسیدهاید! گویی هماکنون دولتمند شدهاید! و سلطنت میکنید، آن هم بدون ما! و کاش که براستی سلطنت میکردید تا ما هم با شما به تاج و تخت میرسیدیم! زیرا من بر این اندیشهام که خدا ما رسولان را همچون اسیران محکوم به مرگ، در آخر صف لشکریانِ پیروزمند، به نمایش گذاشته است. ما تماشاگه تمامی جهان، چه آدمیان و چه فرشتگانیم. ما بهخاطر مسیح جاهلیم، اما شما در مسیح حکیمید! ما ضعیفیم، اما شما قوی هستید! ما خوار و حقیریم، اما شما محترمید! ما تا همین دم گرسنه و تشنهایم، و جامههایمان مندرس است. آزار میبینیم و آوارهایم. با دسترنج خود معاشمان را تأمین میکنیم… تا همین دم، ما به تفاله دنیا و زباله همه چیز بَدَل گشتهایم” (اول قرنتیان 4: 8-13).
مسیحیت عهدجدید، قطعاً مسیحیت “تندرستی و کامیابی و ثروت” نبود.
وعدههایی همانند وعدههای شیطان!
آری، قطعاً مسیحیتی که خداوندْ عیسی و رسولانش ترویج میکردند، مسیحیت “تندرستی و کامیابی” نبود؛ ایشان برای جلب مردم به آنان وعده تندرستی و ثروت و کامیابی نمیدادند. اما کسی بود که وعدهها را میداد!
شیطان آن گاه که خداوندْ عیسی را وسوسه میکرد، وسوسههای خود را در قالب سه وعده به او عنوان کرد. نخستین وسوسهاش در قالب “قدرت” تجلی نمود. گفت: “اگر پسر خدایی، به این سنگها بگو تا نان شود” (متی 4: 3). میخواست عیسی را به استفاده از قدرتش تشویق کند تا نیازهای جسمیاش برآورده شود!
وسوسه دوم او در قالب وعده “تندرستی” نمایان شد. گفت: “اگر پسر خدایی، خود را به زیر افکن، زیرا نوشته شده است ’در باره تو به فرشتگان خود فرمان خواهد داد و آنها تو را بر دستهایشان خواهند گرفت، مبادا پایت به سنگی برخورَد‘” (متی 4: 5-6). شیطان نیز با استفاده نادرست از عهدعتیق، به عیسی وعده سلامتی و تندرستی داد!
و بالاخره، وسوسه سوم، در قالب وعده به برخورداری از ثروت و شهرت نمودار گشت؛ “دیگر بار ابلیس او را بر فراز کوهی بسبلند برد و همه حکومتهای جهان را با تمام شکوه و جلالشان به او نشان داد و گفت: ’اگر در برابرم به خاک افتی و پرستشم کنی، این همه را به تو خواهم بخشید‘” (متی 4: 8-9).
اما عیسی نه این وعدهها را پذیرفت و نه خودش چنین وعدههایی به مردم داد. عیسی نه چنین انجیلی را پذیرفت و نه آن را ترویج داد. من و شما کدام انجیل را انتخاب میکنیم؟ من و شما کدام مسیحیت را بر میگزینیم؟
“مسیحیتِ” کتابمقدس: راه صلیب
کتابمقدس چه نوعی مسیحیتی را تعلیم میدهد؟ راه و روش مسیح چگونه است؟ پیام انجیل چیست؟
بر اساس آیات مختلف عهدجدید و شیوه زندگی و خدمت رسولان و مسیحیان اولیه، میتوان با قطع و یقین گفت که مسیحیت کتابمقدس، مسیحیت صلیب و زحمت است. مسیح بر روی صلیب بر گناه و شیطان پیروز شد. ما اینک در پیروزی او شریک هستیم، اما “نه بهطور مطلق”؛ ما از قدرت گناه آزاد شدهایم، اما “نه بهطور مطلق”؛ ما در شادی او شریک شدهایم، اما “نه بهطور مطلق”؛ ما در او از شفای جسم برخورداریم، اما “نه بهطور مطلق”؛… ما هنوز در جسم و در دنیایی سقوط کرده زندگی میکنیم و اثرات انسانیت کهنه هنوز در ما هست. “کمال” زمانی در ما تحقق خواهد یافت که سَرور پرجلال ما باز گردد و فرمانروایی خدا را برقرار سازد. آنگاه همه چیز برای ما مطلق خواهد بود.
اما تا آن زمان، مشکلات برای ما وجود خواهد داشت، اما پیروزی نهایی از آن مسیح است (یوحنا 16: 33). مسیح هیچگاه وعده نداد که پیروانش در این جهان از هر رنجی رها خواهند بود؛ بلکه بر عکس فرمود: “از در تنگ داخل شوید، زیرا فراخ است آن در و عریض است آن راه که به هلاکت منتهی میشود و داخلشوندگانِ به آن بسیارند. اما تنگ است آن در و سخت است آن راه که به حیات منتهی میشود، و یابندگان آن کماند” (متی 7: 13-14). و در موقعیتی دیگر فرمود: “اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند، باید خود را انکار کرده، هر روز صلیب خویش بر گیرد و از پی من بیاید” (لوقا 9: 23). راه مسیح راه صلیب است. او خود این راه را پیمود؛ پیروانش نیز باید همان راه را بپیمایند.
و پیروانش نیز همین راه را پیمودند. رسولان مقدس او همگی متحمل انواع زحمات شدند. پطرس رسول میفرماید: “پس چون مسیح در عرصه جسم رنج کشید، شما نیز به همین عزم مسلح شوید، زیرا آن کس را که در عرصه جسم زحمت کشیده، دیگر با گناه کاری نیست… شاد باشید از اینکه در زحمات مسیح سهیم میشوید، تا بههنگام ظهور جلال او بهغایت شادمان گردید” (اول پطرس 4: 1 و 13). همین رسول در جایی دیگر از این رساله میفرماید: “مسیح برای شما رنج کشید و سرمشقی گذاشت تا بر آثار قدمهای وی پا نهید” (اول پطرس 2: 21). و پولس رسول نیز میفرماید: “میخواهم مسیح و نیروی رستاخیزش را بشناسم و در رنجهای او سهیم شده، با مرگش همشکل گردم، تا به هر طریق که شده، به رستاخیز مردگان نایل شوم” (فیلیپیان 3: 10-11).
آری، مسیح را باید که در طریقت صلیب و زحمت پیروی کرد. در مسیح، پیروزی و نجات از گناه و شادی و تندرستی مهیا شده است؛ اما اینها در کمال خود فقط در ملکوت خدا نصیب ایمانداران خواهد شد. تا زمانی که در جسم و در این دنیای سقوطکرده زندگی میکنیم، رنج و زحمت و شکست و بیماری و اندوه همراه با پیروزی و قدرت و شادی و تندرستی، “در یک مجموعه واحد” نصیب ایمانداران میشود.
گسترش چشمگیر مسیحیتِ “تندرستی و کامیابی”
جای تأسف بسیار است که انجیل “تندرستی و کامیابی” بهگونهای حیرتانگیز گسترش مییابد. هدف اولیه این مرام، جلب تعداد هر چه بیشتر افراد است. اینان خواهان آنند که مردم دستهدسته “ایمان” بیاورند. اما فراموش میکنند که مولای ما درست عکس آن را تعلیم داد؛ او فرمود: “یابندگان آن کماند” (متی 7: 14). این نوع مسیحیت متأسفانه در محافل پنطیکاستی و کریزماتیک رواج بیشتری یافته است.
بدبختانه این نوع مسیحیت در ایالات متحده آمریکا بیداد میکند. واعظان تلویزیونی از فرقهها و کلیساهای مختلف اکثراً پیرو این پیام و این انجیل میباشند. اینان با وعده شفای تضمینی و کامیابی تضمینی و رفع تضمینی مشکلات، از مردم هدایا جمعآوری میکنند تا برایشان دعا کنند؛ و شگفتا که بعد از مدتی، این هدایا بهصورت هواپیمای شخصی و غیره سر بیرون میآورد!
این واعظان به اقصا نقاط جهان نیز سفر میکنند تا “وعدههای” فریبنده خود را در همه جا اشاعه دهند. و صد افسوس که در میان ایرانیان، درست همین نوع مسیحیت بیشتر رواج یافته، طوری که نوع دیگری از مسیحیت برایشان قابل تصور نیست.
خاتمه
امیدواریم این مقاله مختصر و ساده توانسته باشد ذهن خوانندگان گرامی را به روی حقایق متعادل کلام خدا گشوده باشد و سبب شود که تعالیم افراطی را از تعالیم درست کتابمقدس تشخیص دهند. سعی ما بر این خواهد بود که در آینده مقالاتی از این دست بیشتر تهیه شود تا آنانی که در معرض چنین تبلیغاتی قرار میگیرند، با آگاهی بیشتری دست به انتخاب راه خود بزنند.
نهضت “کلام ایمان” گرچه از اوائل قرن بیستم شروع به شیوع نمود، اما مشابه این تعالیم را در مکتب گنوسی قرن دوم مییابیم و ریشههای اصلی آن را در مکاتب متافیزیکی قرن نوزدهم و نیز مذاهب هندویی و بودایی مشاهده میکنیم.